این شعر طنز اشارهای دارد به احوالات اجتماعی – سیاسی کشور که در دیالوگی جالب و متفاوت به نگرفتن یارانه ختم میشود! یک پیامک آمد از سوی زری
و اشاره کرده توی آن صری…
این شعر طنز اشارهای دارد به احوالات اجتماعی – سیاسی کشور که در دیالوگی جالب و متفاوت به نگرفتن یارانه ختم میشود!
یک پیامک آمد از سوی زری
و اشاره کرده توی آن صری…
…ح نشد جا توی بیت اونوری!
که: مرا هر فصل جایی میبری؟!
گفتمش: یک شرط دارد، ای پری!
باید از یارانهی خود بگذری
گفت: این یعنی که چی؟ ای بامرام!
توی این وضع قاراشمیش و درام
که به زیرش مانده نقدا خاص و عام
من مخارج را بیارم از کجام؟!
گفتمش: باز از بقیه بهتری
باید از یارانهی خود بگذری
گفت پی در پی، چو تیری با تفنگ
کای جوانمرد بلند مو قشنگ!
فکر کردی تو فقط هستی زرنگ
گر تفنگی تو، منم همچون فشنگ!
این سخنها را بگو با دیگری
باید از یارانهی خود بگذری
دائما در خانه هستم، این درست
بیمداخل، فاقد هر گونه پست
شغل هم فعلا که نتوانیم جست
لکن این حرف شما از پایه سست
هست، ای مردی که بالای سری
باید از یارانهی خود بگذری
کش چو پیدا کرد این گفت و شنفت
رو به من کرد و سپس با غیظ گفت:
گر نمیخواهی کنم بارت کلفت
کم بزن حرف و خصوصا حرف مفت!
میزنم طوری که گردی بستری
باید از یارانهی خود بگذری
غیظ کرد و شیر درجا ماست شد
مو بر اندام ستبرم(!) راست شد
زنده نزدم یاد هولوکاست شد
گفتم از بالا چنین درخواست شد:
«با زبان خوش، نشد با توسری
باید از یارانهی خود بگذری»!
گفت: این را با تو گفتند، ای ببو!
چون ز ترست سرخ گشتی چون لبو
مرد اگر هستند با ایشان بگو
من زری هستم، نترسم ز آبرو
نشنوم دیگر بگویی با زری:
باید از یارانهی خود بگذری
در ادامه گفت او با دلبری
هی مزخرف پشت هم، از هر دری!
فیالمثل: رفته کانادا خاوری!
یا که ایشان را پسش میآوری
یا تعهد میسپاری محضری
باید از یارانهی خود بگذری
گفتم: از این حرفهایت شرم کن
اندکی لحن خودت را نرم کن
از اراجیفت کمی آزرم کن
کم تنور دشمنان را گرم کن
ای الهی از زمین ور بپری!
باید از یارانهی خود بگذری